دوپارتی(هیونجین)
#دوپارتی
#درخواستی
#هیونجین
دوپارتی(هیونجین)
p1
انقدر گریه کرده بودی که چشمات باز نمیشد و باد کرده بود، صورتت بی روح شده بود و تنها رنگی که توی صورتت قرمزی چشمات بود. تنهاکست روی تخت بیمارستان بود و داشت با مرگ دست و پنجه نرم میکرد
«فلش بک»
توی خونه داشتی غذا میخوردی که گوشیت
زنگ خورد شماره ی ناشناس بود با کمی تردید جواب دادی
پرستار: خانم کیم ات؟
ات: بله بفرمایید
پرستار: اقای هوانگ هیونجین تصادف کردن
و الان توی بیمارستانن
"دلت ریخت و قاشق از دستت افتاد بعد چند لحظه توی شک بودن با سرعت بدون اینکه لباسای توی خونتو عوض کنی به سمت اولین تاکسی که رفتی و با سرعت به سمت بیمارستان......... رفتی
با ورودت به بیمارستان و دیدن عشق زندگیت توی اون وضع غش کردی
وقتی بیدار شدی روی تخت بیمارستان بودی باور نمیکردی که چه اتفاقی برای عشقت افتاده از روی تخت بلند شدی و به سمت اتاق هیونجین رفتی"
«حال»
پشت شیشه داشتی حال هیونجین رو نگاه میکردی و مثل ابر بهار گریه میکردی و کم کم داشت خوابت میبرد از خستگی که با صدای بوق دستگاه بیدار شدی و با دیدن خط روی دستگاه با داد دکتر رو صدا کردی و دکترا و پرستار ها با سرعت اومدن توی اتاق و داشتن هیونجین احیا میکردن.......
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تا چند ساعت دیگه پارت بعدش رو میزارم
#درخواستی
#هیونجین
دوپارتی(هیونجین)
p1
انقدر گریه کرده بودی که چشمات باز نمیشد و باد کرده بود، صورتت بی روح شده بود و تنها رنگی که توی صورتت قرمزی چشمات بود. تنهاکست روی تخت بیمارستان بود و داشت با مرگ دست و پنجه نرم میکرد
«فلش بک»
توی خونه داشتی غذا میخوردی که گوشیت
زنگ خورد شماره ی ناشناس بود با کمی تردید جواب دادی
پرستار: خانم کیم ات؟
ات: بله بفرمایید
پرستار: اقای هوانگ هیونجین تصادف کردن
و الان توی بیمارستانن
"دلت ریخت و قاشق از دستت افتاد بعد چند لحظه توی شک بودن با سرعت بدون اینکه لباسای توی خونتو عوض کنی به سمت اولین تاکسی که رفتی و با سرعت به سمت بیمارستان......... رفتی
با ورودت به بیمارستان و دیدن عشق زندگیت توی اون وضع غش کردی
وقتی بیدار شدی روی تخت بیمارستان بودی باور نمیکردی که چه اتفاقی برای عشقت افتاده از روی تخت بلند شدی و به سمت اتاق هیونجین رفتی"
«حال»
پشت شیشه داشتی حال هیونجین رو نگاه میکردی و مثل ابر بهار گریه میکردی و کم کم داشت خوابت میبرد از خستگی که با صدای بوق دستگاه بیدار شدی و با دیدن خط روی دستگاه با داد دکتر رو صدا کردی و دکترا و پرستار ها با سرعت اومدن توی اتاق و داشتن هیونجین احیا میکردن.......
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تا چند ساعت دیگه پارت بعدش رو میزارم
- ۱۴.۳k
- ۲۶ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط